اقسام و درجات صبر
و اين صبر در چند امر و چند مقام بيان مى شود: 

صبر بر ظلم اعداء

مقام اوّل :

صبر بر ظلم اعداء از جهت خوف از آنها و در آنچه از آنها بر مؤمنين در دولت باطل و در حال غيبت و استتار امام (عليه السلام) وارد مى شود ، بر حسب آنچه ـ در حديث عمار ساباطى ـ بيان كرديم بواسطه اين صبر فضائل زيادى را افزون بر آنچه را اهل دولت حقّ در وقت ظهور درك مى كنند ، او چندين برابرش را درك مى كنند. 

و فرمود: هر كدام از شماها در حال انتظار و صبر نمودن بر اين ظلمها بميرد ; نزد خدا از بسيارى از شهداى بدر و احد افضل است . 

و همچنين به اين درجه از صبر در روايتى كه در «بحار» نقل شده ; اشاره شده است كه آنحضرت (عليه السلام) به بعض از مواليان خود فرمودند: 

« ألا تعلم أنّ من انتظر أمرنا و صبر على ما يرى من الأذى و الخوف هو غداً في زمرتنا؟»[29] 

يعنى : آيا نمى دانى آنكه هر كس انتظار امر ما را داشته باشد ، و بر آنچه ببيند ازاذيّت و خوف ودشمنان; صبرنمايد ، درروز قيامت در زمره ما خواهند بود. 


صبر بر بلايا و هموم

مقام دوّم

صبر بر كلّيه بليّات و هموم و احزانى كه از هر جهتى به سبب غيبت امام (عليه السلام)بر مؤمنين وارد مى شود . 

چنانچه در «كافى» از ابى صلاح كنانى روايت كرده كه گفت: خدمت حضرت صادق (عليه السلام) بودم پيرمردى را حضور ايشان آوردند ، عرض كرد: يا اباعبدالله نزد شما از ظلم فرزندانم و اذيّت برادرانم به من در اين سن پيرى شكايت دارم . 

آنحضرت (عليه السلام) فرمودند: اى فلان ! بدرستيكه از براى حقّ دولتى است ، و ازبراى باطل هم دولتى ، و اهل هر يك در دولت ديگرى در ذلّت خواريند ، و بدرستيكه كمتر چيزى كه به مؤمن در دولت باطل مى رسد; ظلم اولادش و جفاى برادرانش است ، و هيچ مؤمنى نيست كه او را راحتى و آسودگى در دولت باطل برسد; مگر آنكه در مقابل آن قبل از مردن او يا در بدن او يا در اولادش يا در مالش گرفتار خواهد شد ، تا آنكه خداوند او را از هر آلودگى كه پيدا كرده است به آن ــ از قذرات راحت در دولت باطل ــ خالص گرداند ، و بهره او را در دولت حقّ كامل گرداند ، پس صبر كنيد و شاد باشيد.[30] 

پس از اين حديث شريف استفاده مى شود كه: هر بنده مؤمن كه از براى او بهره و نصيبى باشد در دولت حقّ و زمان فرج اهلبيت اطهار (عليهم السلام) خداوند متعال او را تا آن عهد باقى مى دارد ، يا آنكه اگر قبل از آن زمان بميرد ; او را در آن زمان زنده مى فرمايد . 

پس لازمه آن نصيب و بهره در دولت حقّ ; آن است كه : قبل از وقوع فرج اهل حقّ در زمان حيات زندگى اش حتماً بليّه اى از بليات گرفتار شود ، و بايد در آن صبر نمايد ، و از خداوند در امر صبر خود طلب يارى كند ، بلكه بر حسب اين بشارت ; بايد طبيعتاً كمال رضا و تسليم را داشته باشد ، و در صورت امكان از طلب لذّت جوئى و راحت طلبى اعراض كنند. 

صبر بر طولانى شدن زمان غيبت

مقام سوّم

صبر در طولانى شدن غيبت امام (عليه السلام)است به آنكه با قلب يا با زبانش بر خداوند يا بر امام (عليه السلام)اعتراض ننمايد ، و بگويد چرا غيبت ايشان را طولانى فرموده است ؟ يا آنكه چرا با وجود اين همه فساد و غلبه آن بر تمامى زمين; ايشان ظاهر نمى شوند ؟ 

زيرا بعد از اينكه يقين و اعتقاد بنده مؤمن; صحيح و با حقيقت باشد در آنكه جميع امور زمينى و آسمانى بر وفق اراده و مشيّت حضرت احديّت جلّ شأنه 

مى باشد ، و بدون آن هيچ امرى وقوع نمى يابد ، بخصوص اعظم امور كه تعيين وجود امام (عليه السلام)است ، و نيز همه تصرّفات ايشان به اذن الهى است ، و آنحضرت هم در هيچ امرى بدون اذن و رضاى الهى تصرّف نمى فرمايد ، و همچنين يقين و اعتقاد او صحيح باشد در آنكه اراده و مشيّت الهى در هر امرى و در هر جهتى كه تعلّق بگيرد حتماً بر وفق حكمت و خير و صلاح است ; بلكه مقرون به حكمتهاى بسيار است . 

پس لازمه صحّت اين يقين و اعتقاد آن است كه هرچند غيبت امام (عليه السلام)طولانى شود ، و فتنه ها و بلاهاى زيادى از هر نوع آنها روى دهد ، بنده بايد هم از جهت ظاهرى و هم از جهت قلبى تسليم خداوند باشد ، و راضى به آن بوده و صبر نمايد ، و چون و چرا نكند ، و شكّ در دلش پيدا نشود ، و وسوسه به قلب خود راه ندهد . 

بنابراين ; هرگاه چنين مقام رضا و تسليم و صبر از براى كسى در مورد طولانى شدن غيبت امام (عليه السلام) حاصل شد ; نزد خداوند متعال چنان فضيلت و مقام بلند و درجه اى دار است كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در باره آن فرموده اند: 

«از براى قائم ما (عليه السلام)غيبتى خواهد بود كه زمان آن طولانى مى شود ، گويا مى بينم كه شيعيان او را در حال غيبت او مانند جولان كردن گوسفندان براى پيدا كردن چراگاه جولان مى كنند ــ يعنى به دنبال مكان آنحضرت (عليه السلام)هستند ــ و آن را نمى يابند . 

آگاه باشيد هركس از آنها بر دينش ثابت بماند بر وجهى كه دلش قساوت پيدا نكند ــ يعنى شكى در او به سبب طولانى شدن غيبت آنحضرت (عليه السلام) عارض نشود ــ پس او در روز قيامت با من و در درجه من خواهد بود »[31] 

و روايت ديگرى در «بحار» از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام)نقل شده كه حضرتش فرمود : 

«هركس بر ولايت ما در زمان غيبت قائم ما (عليه السلام) ثابت بماند ، خداوند او را اجر هزار شهيد بدر و اُحد عطا فرمايد .[32] 

و به اين درجه از صبر در دعاى شريفى كه از شيخ جليل عثمان بن سعيد(رضي الله عنه)ــ نائب دوّم از نوّاب چهارگانه آن حضرت ــ روايت شده ; اشاره شده است ، كه شيعيان آن را در زمان غيبت بخوانند ، و مضمون فقرات آن چنين است : 

«الهى ; ما را بر دين خود ثابت فرما ، و مرا براى عمل به طاعت خودت توفيق بده ، و قلب مرا از براى اذعان به امر ولىّ امرت نرم كن ، و مرا از آنچه به آن خلق خود را امتحان فرموده اى عافيت فرما ، و مرا بر فرمان بردارى براى ولىّ خود ــ آن كسيكه او را از خلق خود پنهان فرموده اى ــ ثابت گردان ، پس به سبب اذن تو از مخلوقات تو غائب شده است ، و انتظار صبر و امر تو را ــ يعنى براى ظهورش ــ دارد ، و توئى داناى نا آموخته از غير خود ; به وقتى كه در آن صلاح امر ولىّ تو است او را براى اظهار امرش و منكشف نمودن سرّش اذن فرمائى . 

پس مرا براين امر صبر عطا كن ، تا آنكه دوست نداشته باشم تعجيل امرى را كه آن را تأخير فرموده اى ، و نه تأخير آنچه را كه آن را معجّل قرار داده اى ، و امر پنهان تو را كشف نكنم ، و از آنچه علّت آن را مخفى فرموده اى جستجو نكنم ، و در آنچه تقدير فرموده اى با تو منازعه ننمايم ، و تا آنكه نگويم كه به چه سبب و چرا و به چه غرض ولىّ امر تو ظاهر نمى شود؟ و حال آنكه زمين از ظلم و جور پر شده است ، و تا آنكه تمام امورات خود را به سوى تو تفويض و واگذار نمايم».[33] 

پس براى بنده مؤمن لازم و مهم است از جهت سالم ماندن از وسوسه ها و شكوك و فتنه ها به دعا روى آورده ، و از حضرت احديّت جلّ شأنه 

ــ خصوصاً به همين دعاى مزبور ــ مسئلت نمايد. 

آداب انتظار

و امّا آداب انتظار ; يعنى امورى كه وجود آنها در مؤمن سبب كامل شدن فضل و ثواب انتظار او مى شود ، اگر چه بعد از حاصل شدن حقيقت انتظار و شرايط لازمه آن; نبود آن امور موجب نقصان اصل فضائل انتظار نمى شود . 

و اين مانند وجود انسان است كه وقتى كه همه اعضايش صحيح باشد ، و لباس اش به قدر پوشش بدن و عورت باشد ، و آلوده به نجاسات و كثافات هم نباشد ، پس آنچه لازمه آثار انسانى است ــ چون بينائى و شنوائى و جميع حركات و سكنات و انتفاعات و اكتسابات ــ از او ظاهر خواهد شد و نقصانى در آن آثار نخواهد بود . 

و لكن اگر لباسهاى فاخر بپوشد و خود را زينت نمايد به آنچه متعارف است ، پس اين سبب ; زيادتى حسن جمال او در انظار و واقع شدن او در قلوب مى شود ، و به سبب آن درمجالس و محافل در نزد اعيان و اشراف; تشريفات و تعظيمات و احترامات خاصّه پيدا مى كند . 

و همچنين هر گاه آن آداب خاصّه در مؤمن در حال انتظارش موجود شد موجب رفعت مقام و درجه او نزد خداوند و در نزد اولياء او مى شود ، و در درجات عاليه بهشت قرار مى گيرد. 

و مهمترين آداب انتظار دو امر است كه بر اين وجه بيان مى كنيم : 

امر اوّل :

آنكه همچنانچه در بيان حقيقت و معناى انتظار گفتيم كه انتظار كامل ظاهرى و قلبى آن است كه حال بنده مؤمن در مقام انتظار فرج و ظهور حضرت بقيّة الله صلوات الله عليه 

و اشتياق به سوى آن بايد مانند حال كسى باشد كه انتظار مسافرى را دارد از دوستان خود كه در راه سفر به وطن مى آيد ، پس واضح است كه چنين كسى بر حسب شأن آن مسافر ــ هرگاه شخص جليلى باشد ــ و به مقتضاى درجه محبتش با آن شخص جليل ; و بر حسب مقدور خود سعى مى كند تا قبل از ورود آن مسافر براى او منزلى را تهيّه و آن را نظافت نموده و زينت دهد ، و همچنين نسبت به حال خود مهمان ، و نيز نسبت به موجود نمودن هدايا و تعارفات از خوردنى و پوشيدنى و امثال آن از براى آن مسافر جليل تهيّه و تدارك مى بيند. 

پس بنده مؤمن هم هرگاه واقعاً انتظار ظهور فرج مولاى خود صلوات الله عليه 

را دارد ، و حقيقتاً اشتياق به سوى لقاى جمال بى مانند آن مظهر كمال حضرت ذو الجلال و نيز ديدار جمال مبارك جميع آباء طاهرين آنحضرت صلوات الله عليه 

را و لقاى همه اولياء الهى را كه در زمان ظهور ايشان ميسّر خواهد شد ; دارد ، و اگر واقعاً آرزومند درك حضور مبارك آنها مى باشد ــ چه بر وجهى كه امر ظهور فرج ايشان مقارن شود با زمان حيات او ، يا به نوعى كه بعد از موت او را زنده نمايند و فائز به فيض خدمت آنحضرت گردد ــ پس بر چنين كسى لازم است بعد از آنيكه حدّ واجب انتظار را ــ به نوعى كه بيان شد ــ تحصيل كرد ; سعى و كوشش كند تا آنكه باطن و قلب خود را به محاسن و مكارم اخلاق زينت دهد ، از قبيل متصّف شدن به صفت حلم و وقار و عفّت و بى نيازى از غير خدا و توكل و ترحم و خضوع و خشوع و تواضع و جود و كرم و امثال اينها ، و ظاهر خود را به آداب و سنن نبويّه (صلى الله عليه وآله)زينت دهد ، بر وجهى كه در مقام خود مسطور است از قبيل انجام دادن نوافل و مستحبات ، ــ خاصّه مؤكده از آنها را ــ و ترك نمودن مكروهات . 

چنانچه به اين مطلب ــ يعنى اهتمام داشتن در مكارم و محاسن اخلاق و سنن و آداب ــ در ضمن احاديثى كه در بيان فضائل انتظار فرج ذكر شد ; اشاره گرديد. 

و لكن عمده تأكيد در اين مورد آن است كه بنده مؤمن در مقام اتصاف به آن اخلاق حسنه و آداب نبويّه بر وجهى سعى نمايد كه معروف و شناخته به آن اخلاق و آداب شود ، از آن جهت كه او در آن آداب ; در هر حال و در هر زمانى كمال سعى و اهتمام را داشته باشد ، بواسطه آنچه در «بحار» از «خرائج» از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام)روايت شده كه حضرتش ـ در ضمن حديثى ـ فرمود: 

« و عوّدوا أنفسكم الخير و كونوا من أهله تعرفوا فإنّي امر بهذا ولدي و شيعتي » ([34] [43] ) 

يعنى : خودتان را به امر خير عادت بدهيد ، و از اهل آن شويد تا آنكه نزد هر كسى به وصف خير و نيكى شناخته شويد ، و هركس شما را به طريق صلاح بشناسد ، پس بدرستيكه من به اين طريق و اين نحو اولاد و شيعيان خود را امر مى كنم. 

و روايت ديگرى در «كافى» از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام)نقل شده كه حضرت كه فرمودند: 

« بارها از پدر بزرگوارم شنيدم كه مى فرمود: شيعه ما نيست كسيكه مخدرات; پرهيزكارى او را در حجله ها و خانه هايشان ذكر نكنند ، و از اولياء ما نيست كسيكه او در قريه اى باشد كه در او ده هزار نفر مرد باشد و در ما بين آنها پرهيزكارتر از او پيدا شود».[35] 

و در حديث ديگر فرمود: «در شهرى كه در او صد هزار نفر يا بيشتر باشد و در مابين آنها پرهيزكارتر از او پيدا شود». 

پس از اين احاديث استفاده مى شود كه : آنچه وسيله تقرّب به ائمّه اطهار(عليهم السلام)است ، و موجب لياقت انس با آنهامى شود ، اهتمام در اتّصاف به وصف صلاح و محاسن اخلاق و مكارم سنن و آداب است ، خصوصاً بر وجهى كه از او اين اوصاف ــ از جهت شدت مواظبت بر آن و محافظت در آنها ــ نمايان و هويدا باشد. 

علاوه بر آنكه به مقتضاى براهين و ضرورت عقل وسيله محبت مابين دو شخص ــ بر وجهى كه موجب انس آنها با هم شود و سبب اتّحاد و اتّصال تامّ گردد ــ سنخيت و جنسيّت آن دو در احوال و اوصاف است ، پس بنده مؤمن هم هرگاه كمال اشتياق به درك فيض حضور مبارك مولاى خود صلوات الله عليه 

دارد ، و فوز به مقام انس به خدمت آنحضرت (عليه السلام)را در حال ظهور فرج ايشان ، بلكه قبل از آن هم در ساير احوال ; دارد ، بايد در اين دو امر ; يعنى محاسن اخلاق قلبى ، و حسن آداب ظاهرى نبويّه ; سعى نمايد . 

پس بر اين وجه كمال تهيّأ حاصل مى شود ، و به كمال انتظار آن حاصل مى شود ، و كمال فضائل و آثار بر آن مترتّب مى شود. 

امر دوّم : و از آداب ظاهرى تهيّأ و انتظار ; مهيّا نمودن اسلحه است ، و لو اينكه يك تير باشد ــ چنانچه ذكر آن و ذكر فضل آن از حضرت صادق (عليه السلام)در باب تمنّى و آرزوى نصرت حضرت قائم (عليه السلام) ; گذشت. 

علائم انتظار

علائم انتظار ; يعنى : چيزهائى كه بواسطه وجود آنها مؤمن مطمئن مى شود كه حقيقت معناى انتظار در او موجود شده است ، و به آن علامت معلوم مى شود كه : آنچه از آثار انتظار در او مشاهده مى شود ; صِرف آداب ظاهرى و صورى نيست. 

و از آشكارترين آن علائم; دو علامت است كه اجمالا بيان مى شود: 

اوّلين علامت انتظار

; اشتياق قلبى است ، چون واضح گرديد كه اين انتظار نسبت به امر فرج آنحضرت از لوازم كمال اشتياق به سوى آنحضرت (عليه السلام)است ، و بديهى است كه اشتياق قلب سوى امرى از لوازم كمال محبّت و دوست داشتن آن امر است . 

پس هرچه محبوب در نظر حبيب عزيز باشد و محبّت حبيب نسبت به او بيشتر باشد ، اشتياق او به ديدار محبوب بيشتر مى شود ، و هرچه اين اشتياق بيشتر شد مفارقت دوست مشكل تر و تلخ تر خواهد شد ، و هرچه زمان مفارقت طولانى شود ناچاراً موجب شدّت حزن و غم خواهد شد ، تا به حدّى كه باعث بكاء و گريه شديد بلكه ، موجب جزع و ندبه مى شود . 

پس بنابراين ; هرگاه بنده مؤمن در حال انتظارش حقيقت كمال اشتياق را به ديدار مولاى خود صلوات الله عليه

ــ از جهت كمال مودت با ايشان ــ داشته باشد ، پس بايد بواسطه طول زمان مفارقت و زمان غيبت ايشان شدّت حزن و غم در قلب او ظاهر و هويدا گردد ، و از لوازم اين شدّت حزن; بكاء و گريه از جهت مفارقت آنحضرت (عليه السلام)است. 

چنانچه در «كافى» روايت شده از حضرت صادق (عليه السلام) كه حضرتش در بيان ذكر حال مؤمنين در غيبت ايشان ; فرمودند: 

« و لتدمعنّ عليه عيون المؤمنين »[36] 

يعنى : براى او در حال طول غيابش چشمهاى مؤمنين گريان مى شود . 

و نيز از لوازم كمال اين حزن قلبى; جزع و ندبه كردن است ، چنانچه در جمله اى فقرات شريفه «دعاء ندبه» آمده است ، و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه در چهار عيد اين دعاى شريف خوانده شود: 

« هل من معين فاُطيل معه البكاء ؟ هل من جزوع فاُساعد جزعه إذا خلا ؟ هل قذيت عين فتسعدها عنّي على القذى ؟ »[37] 

يعنى: آيا يارى كننداى هست تا آنكه با او ناله و گريه را طول دهم؟ آيا جزع كننده اى هست تا آنكه يارى نمايم جزع او را هر گاه ساكن شود ؟ آيا چشم مجروحى هست تا آنكه او را چشم من بر مجروح شدن آن يارى نمايد؟» 

و در فقرات ديگرش نيز به همين مضمون آمده است. 

و از لوازم اين درجه از همّ و غم و جزع ; ناگوار بودن لذائذ در كام انسان است ، و اين بخاطر طول مفارقت محبوب او است ، و نيز سلب شدن خواب راحت از او ، بلكه اين همّ و غمّ قهراً موجب كمبود شديد خواب مى شود . 

و باز از لوازم آن است هميشه به ياد محبوب خود بودن است و از او ـ مگر اندكى ـ غافل نباشند . 

دومّين علامت انتظار ;

عزلت و گوشه گيرى از بيگانگان است ، و از لوازم آن ; قلّت كلام خصوصاً در لهويّات است. 

پس هركس اين آثار را در وجود خود به صورت بيشتر و كاملتر چه از نظرظاهرى و چه از نظر باطنى ; مشاهده كرد ; علامت آن است كه مقام اشتياق و حقيقت انتظار او براى ظهور و فرج مولاى خود (عليه السلام) و زيارت جمال منيرش كاملتر است. 

[1] ــ ترجمه : من در ميان شما دو گوهر گرانبها را برجاى مى گذارم ، پس به آن دو تمسّك كنيد كه هيچگاه گمراه نشويد : كتاب خدا و عترت و خاندانم . 

[2] ـ نفسير برهان ج 2 ص 279 . 

[3] ــ ترجمه : امام سجّاد (عليه السلام) فرمود : سپس غائب ماندن ولىّ خدا دوازدهمين جانشين رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان بعد از او طولانى خواهد گشت . 

اى ابوخالد ; همانا اهل زمان غيبت او كه امامتش را باور دارند ، و منتظر ظهور او هستند از مردم همه زمانها بهترند ، زيرا كه خداى تبارك و تعالى آنچنان عقلها و فهمها و شناختى به آنها عنايت فرموده كه غيبت نزد آنان مانند شاهد كردن است ، و آنان را در آن زمان به منزله كسانى قرار داده كه در پيشگاه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با شمشير جهاد كرده اند ، آنان حقّاً مخلص هستند ، و راستى كه شيعيان ما هستند ، و دعوت كنندگان به دين خداى عزّوجلّ در پنهان و آشكار مى باشند . 

و فرمود : انتظار فرج خود از بزرگترين فرجها است . (بحارالانوار ج 36 ص 387 حديث 1). 

[4] ــ غيبت نعمانى ص 200 حديث 15. 

[5] ــ ترجمه :به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم : اى فرزند رسول خدا ; آيا مودّت و پيروى مرا نسبت به خودتان مى دانيد ؟ 

فرمود :آرى 

عرضه داشتم : من از شما مطلبى را ميپرسم و مى خواهم به من پاسخ دهيد ، زيرا كه چشم من نابينا است و كمتر راه مى روم و نميتوانم هر وقت بخواهم به ديدار شما بيايم. 

فرمود : خواسته ات را باز گوى! 

عرض كردم : دينى كه تو و خاندانت خداى عزوجلّ را با آن ديندارى مى كنيد برايم بيان فرماتا خداى را با آن ديندارى كنم؟ 

حضرت فرمود: اگر چه مطلب را كوتاه كردى ولى سئوال مهمّى آوردى ، به خدا قسم ; دينى را كه من و پدرانم خداى را با آن ديندارى مى كنيم برايت ميگويم: 

گواهى دادن به اينكه هيچ معبود حقيقى جز خداوند نيست ، و اينكه محمد(صلى الله عليه وآله) پيامبر خدا است ، و اقرار به آنچه از طرف خداوند آورده ، و ولايت ولى ما و بيزارى از دشمنان ما ، و تسليم بودن به امر ما ، و انتظار قائم ما ، و اهتمام و پرهيزكارى مى باشد . (كافى ج 2 ص 22 حديث 10). 

[6] ــ ترجمه : مردى بر حضرت باقر (عليه السلام) وارد شد و صفحه اى در دست داشت . 

حضرت باقر(عليه السلام) به او فرمود : اين نوشته مناظره كننده اى است كه از دينى كه عمل در آن مورد قبول است سئوال دارد . 

عرض كرد : رحمت خدا بر تو باد ; همين را خواسته . 

امام باقر(عليه السلام) فرمود: گواهى دادن به اينكه هيچ معبود حقّى جز خداوند نيست ، و اينكه محمّد (صلى الله عليه وآله)بنده و پيامبر او است ، و اينكه اقرار كنى به آنچه از سوى خداوند آمده ، و ولايت ما اهلبيت ، و بيزارى از دشمنان ما ، و تسليم به امرما ، و پرهيزكارى و فروتنى ، و انتظار قائم ما ، و همانا براى ما دولتى است كه هروقت بخواهد آن را خواهد آورد . (كافى ج 2 ص 23 حديث 13). 

[7] ــ رجوع شود به مكيال المكارم ج2 ص150 . 

[8] ــ ترجمه : هر صبح و شام منتظر فرج باشيد. (كافى ج1 ص333 حديث 1). 

[9] ــ ترجمه : او همچون شهاب فروزانى خواهد آمد. ( بحارالانوار ج51 ص72) 

[10] ــ سوره معارج آيه 6. 

[11] ــ سوره صفّ آيه 9. 

[12] ــ سوره نور آيه 55. 

[13] ــ سوره قصص آيه 5. 

[14] ــ ترجمه : و مثل كسانيكه كافرند در شنيدن سخن حقّ مانندكسى است كه آوازش دهند نشنودمگر صداوندائى(وكفار)كرو لال و كورند زيراكه آنان تعقّل نمى كنند.(سوره بقره آيه171). 

[15] ــ كافى ج1 ص386 حديث2 ، 3 ، 5. 

[16] ــ سوره اعراف آيه 96. 

[17] ــ ترجمه : ما از ميان (دو جسم) سرگين و خون ; شما را شير خالص مى نوشانيم ، كه در طبع همه نوشندگان گوارا است . (سوره نحل آيه 66). 

[18] ــ ترجه : امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداوند متعال به حضرت موسى (عليه السلام) وحى فرمود: آياعمل خالصى براى من انجام داده اى ؟ 

حضرت موسى عرض كرد: خدايا! براى شما نماز خواندم و روزه گرفتم ،صدقه دادم و ذكر گفتم. 

خطاب آمد: نماز براى تو دليل و برهان است و روزه براى تو سپر از آتش است ، و صدقه براى تو در قيامت سايبان است ، و ذكر من براى تو نور است ، پس كدام عمل را فقط بخاطر من انجام داده اى؟ 

حضرت موسى عرض كرد: خدايا براى عملى كه خالص براى تو باشد راهنمائى ام كن. 

فرمود: اى موسى! آيا دوستى از دوستان مرا بخاطر من دوست داشته اى ؟ آيا دشمنى از دشمنان مرا بخاطر من دشمنى ورزيده اى ؟ 

پس حضرت موسى(عليه السلام) دانست كه بهترين اعمال ; دوست داشتن براى خدا ; و دشمن داشتن براى خداست . 

[19] ــ ترجمه : خدايا ; تو را بخاطر ترس از آتش تو و نه بخاطر طمع براى بهشت تو ; عبادت نكردم ، بلكه تو را اهل براى پرستش يافتم و عبادت كردم.(بحارالانوار ج41 ص14 حديث 4). 

[20] ــ كافى ج1 ص372 حديث 3. 

[21] ــ بحارالانوار ج12 ص352 حديث22. 

[22] ــ ترجمه : خداوند هركس رابه رحمت واسع خودبى نياز خواهد كرد (سوره نساء آيه130) 

[23] ــ بحارالانوار ج52 ص309 . 

[24] ــ بحارالانوار ج51 ص35 و ج52 ص328. 

[25] ــ به ص 180 مراجعه شود . 

[26] ــ توضيح اينكه اضافاتى كه در روايت كافى نقل شده داخل پرانتز قرار داده شده . 


[27] ــ كافى ج1 ص233 حديث 2 ، كمال الدين ص645 . 

[28] ــ بحارالانوار ج10 ص353 حديث 1. 

[29] ــ بحارالانوار ج52 ص256 حديث 147. 

[30] كافى ج 2 ص 447 حديث 12. 

[31] ــ بحارالانوار ج95 ص327 حديث3 . 

[32] ــ 

[33] ــ بحارالانوار ج 95 ص 327 حديث 3 

[34] ــ بحارالانوار ج 46 ص 31 حديث 31 ، خرائج ص 596. 

[35] ــ كافى ج2 ص79 حديث15. 

[36] ــ كافى ج1 ص336 حديث 3. 

[37] ــ بحارالانوار ج102 ص108.
اگر در مقام نصرت اسلام ; قصدِ نصرت و يارى آنحضرت (عليه السلام) را نمايد ، پس او در زمره انصار حقيقى حضرت ولىّ الله (عليه السلام) خواهد بود ، و به فيض كامل آنها فائز خواهد شد . 

(نصرت ويارى حضرت قائم (عليه السلام) با اعانت وكمك به اهل تقوا