«پرده برداری از حیلهای عظیم»
زبیر بن بکار مورخ بسیار کهن در کتاب خویش که به نام "الموفقیات" مشهور است، از مطرف فرزند مغیره بن شعبه نقل میکند:
من همراه پدرم مغیره به مسافرت شام رفته و بر معاویه وارد شده بودیم. پدرم هر روز به نزد معاویه میرفت و مدتی با او سخن میگفت. پس از آن، هنگامی که به خانه بازمی گشت، با شگفتی فراوان از معاویه و فراست و کیاست او نقل میکرد و از آنچه از وی دیده بود، با تعجب یاد مینمود. اما یک شب پس از اینکه از نزد معاویه به خانه بازگشت، از غذا خوردن امتناع ورزید و من او را سخت خشمگین دیدم. ساعتی درنگ کردم؛ زیرا میپنداشتم ناراحتی پدرم به خاطر سرنوشتی است که برای ما پیش آمده است. هنگامی که از او سوال کردم که چرا امشب این قدر ناراحت هستی؟
گفت: فرزندم! من از نزد خبیث ترین و کافر ترین مردم بازگشته ام!
گفتم : برای چه؟
گفت: مجلس معاویه خالی از اغیار بود. من به او اظهار داشتم:ای امیرالمومنین! تو به آرزوها و آمالت رسیده ای، حال اگر با این سن کهولت به عدل و داد، دست زنی و با خویشاوندانت — بنی هاشم (خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) – مهربانی پیشه کنی و صله رحم نمایی، نام نیکی از خود به یادگار خواهی گذاشت. به خدای سوگند، امروز اینان هیچ چیزی که ترس و هراس تو را برانگیزد، ندارند!
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱ ساعت 11:16 توسط علی
|