سران بابيگري و بهائيگري

سران بابيگري و بهائيگري عبارتند از :


1) ميرزا علي محمد باب شيرازي


ميرزا علي محمد ، فرزند ميرزا رضا بزاز در سال 1325 قمري در شيراز به دنيا آمد و بعد از تحصيلات مقدماتي ،‌ در سال 1260 قمري به تحريک و تشويق پرنس دالگورکي (نماينده دولت روس) ادعاي بابيت و سپس ادعاهاي قائميت ، نبوت و خدايي کرد . سرانجام در 1264 قمري ، در مجلسي که وليعهد ، ناصرالدين ميرزا ترتيب داد در حضور علماي تبريز توبه نامه ي معروف خود را نوشت و در آن تمام ادعاهاي خود را صريح و واضح تکذيب و از شاه تقاضاي بخشش کرد . ميرزا علي محمد در سال 1266 به دنبال اغتشاش هاي مختلف در سطح کشور که به رهبري پنهان و آشکار خودش صورت مي گرفت به دستور امير کبير در تبريز اعدام شد .
القاب ميرزا علي محمد شيرازي:‌ باب ، نقطه ي اولي ، حضرت اعلي ، ذات حروف سبع (صاحب هفت حرف ع- ل- ي- م- ح – م- د) علي قبل نبيل. (نبيل به حرف ابجد 92 بوده و برابر با کلمه محمد است ؛ پس علي قبل نبيل يعني علي محمد)
مهمترين آثار وي عبارتند از : تفسير سوره ي يوسف يا حسن القصص ، تفسير سوره ي بقره ، تفسير سوره ي کوثر صحيفه ي عدليه ، بيان فارسي ، بيان عربي .

ادامه نوشته

بهائيت؛ دين مدرنيسم!

چکيده

بهائيت، مذهب مدرنيسم ايراني است كه توسط دولت مدرن اروپايي، يعني آنگلوساكسون‌ها، يا به طور دقيق‌تر انگستان به وجود آمده است. پس بهائيت يك مذهب مجعول غربي در مشرق است و گسترة فرهنگي غرب در حال اوج، در شرق و ايران است، پس اين مذهب حيثيت فرهنگي غربي‌ها نيز هست.

مذهب بهائيت از تفسير يهودي مذهب تشيع در ايران آغاز شد يعني «پروتستانتيزم شيعي». چرا كه پروتستانتيزم، تفسير عهد جديد (انجيل) با عهد عتيق (تورات) است ...

بهائيت، مذهب مدرنيسم ايراني است كه توسط دولت مدرن اروپايي، يعني آنگلوساكسون‌ها، يا به طور دقيق‌تر انگستان به وجود آمده است. پس بهائيت يك مذهب مجعول غربي در مشرق است و گسترة فرهنگي غرب در حال اوج، در شرق و ايران است، پس اين مذهب حيثيت فرهنگي غربي‌ها نيز هست.

مذهب بهائيت از تفسير يهودي مذهب تشيع در ايران آغاز شد يعني «پروتستانتيزم شيعي». چرا كه پروتستانتيزم، تفسير عهد جديد (انجيل) با عهد عتيق (تورات) است كه با محوريت «ملي‌گرايي آلماني» به وجود آمد. از اين جهت معرفت «تفسير يهودي» با ساختار «پادشاهي آلماني» پيوند مي‌خورد. مكتب پرتستانتيزم در آلمان شكل مي‌گيرد و بهائيت نيز از مقولة ملي‌گرايي ايراني بهره مي‌گيرد.

ادامه نوشته

ابن تيميه و افكار پليدش

ابن تيميه در سال 1263 ميلادى در حران از شهرهاى تركيه كنونى به دنيا آمد و در سال 1328 ميلادى وفات يافت. روزنامه عرب زبان« احداث المغربيه» در مورد باورهاى اين مكتب چنين مى نويسد: 
 »افكار ابن تيميه (مرگ 728هجرى ) روشن و صريح است، او با انديشه و عقل به كلى مخالف است و خواستار الغاى عملكرد عقل از تمام شئون زندگى روزانه است و با فكر كردن و انديشيدن دشمن است، مگر اينكه آن فكر و انديشه در راستاى تأييد نقل باشند. در واقع او همه نمادها و مظاهر زندگى اين عصر را نفى مى كند. به نظر او مهmترين مصلحت در اين است كه با كفار دشمن باشيم. براى او مهم نيست كه در اين راه غير مسلمان اذيت و آزار شوند و مسلمان نيز ضرر اقتصادى ببينند. او با اين كار، افكار تندروانه و نژادپرستانه و كراهيت را مورد تأييد قرار مى دهد و مى گويد: 

ادامه نوشته

بهائيت؛ بنياني به استحکام تار عنکبوت

با مراجعه به متون تاريخي و مطالعه تاريخ اديان الهي و نگاهي به سرگذشت پيامبران توحيدي و مراحل دعوت مردم به يکتاپرستي، همواره شاهد آن هستيم که عده اي از مردم به پيامبر زمان خود مي گرويدند و بقيه هم به مخالفت با آنها مي پرداخته اند. (البته لازم به ذکر است که مخالفت هاي اين عده بر اساس منافع مالي و دنيوي بوده و زمينه اعتقادي و ديني نداشته است.) 

آزار و اذيت پيامبران الهي و ياران و پيروان ايشان از سوي مخالفان، همواره جزء لاينفک وقايع دوران رسالت آن پيامبران بوده است. آنچه که در بيان اين نکته تاريخي حائز اهميت است، ايمان راستين پيروان اديان و مقاومت سرسختانه آنها با مخالفان پيامبران بوده به نحوي که جان مي دادند و از ايمان خود دست نمي کشيدند. نمونه هايي را که تاريخ به آنها اشاره کرده، آزار و اذيت پيروان حضرت هود، صالح، نوح، لوط، موسي و عيسي(ص) و حضرت محمد(ص) مي باشد.

برداشت از سایت محاکمه


ادامه نوشته

بها، و تحت‌ الحمايگي‌ روسيه‌

منابع‌ بهائي، رفتن‌ بهاء (پس‌ از ترور شاه‌ و دستگيري‌ بابيان‌ توسط‌ حكومت‌ ايران) به‌ خانه‌ منشي‌ سفارت‌ روسيه‌ در زرگنده‌ (محل‌ ييلاقي‌ سفارت‌ روس) را، امري‌ ساده‌ (رفتن‌ بها به‌ ميهماني‌ شوهر خواهرش!) تلقي‌ كرده‌ و بسادگي‌ از كنار اين‌ مساله‌ مهم‌ گذشته‌اند.1 حال‌ آنكه‌ دقت‌ در زواياي‌ مساله، و بويژه‌ اقدام‌ بعدي‌ سفير در حمايت‌ جدي‌ از بها، نشان‌ مي‌دهد كه‌ مساله‌ لوني‌ ديگر داشته‌ است. 
دهكده‌هاي‌ زرگنده‌ و قلهك‌ در عصر قاجار تحت‌ مباشرت‌ مستقيم‌ روس‌ و انگليس‌ قرار داشتند و رعاياي‌ اين‌ دو قريه‌ عملاً‌ اتباع‌ روسيه‌ و انگلستان‌ شمرده‌ مي‌شدند. امتيازي‌ كه‌ اين‌ دو دولت‌ دراين‌ مورد به‌ دست‌ آورده‌ بودند ناشي‌ از حق‌ كاپيتولاسيون‌ بود كه‌ تا 1927 در ايران‌ اجرا مي‌شد.2 سعيد نفيسي‌ مي‌نويسد: «...چون‌ جايگاه‌ تابستاني‌ سفارت‌ انگلستان‌ در قلهك‌ بود سراسر آن‌ آبادي‌ جزو خاك‌ انگلستان‌ شمرده‌ مي‌شد و نه‌ تنها شهرباني‌ ايران‌ حق‌ دخالت‌ در كارهاي‌ آنجا را نداشت‌ حتي‌ كدخداي‌ قلهك‌ را سفارت‌ انگلستان‌ عزل‌ و نصب‌ مي‌كرد.

ادامه نوشته