پیام امام زمان (عج) به شیعیان

بسم الله الرحمن الرحیم


پیام امام زمان (عج) به شیعیان

...پس از ستایش و حمد خداوندی که معبودی جز او نیست و درود به سید و مولی و پیغمبر گرامی ما حضرت محمد و خاندان پاکش...اگر چه هم اکنون در مکانی دور از جایگاه ستم گران سکنی گزیده ایم -که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمانمان را مادامى که دولت دنیا در دست فاسقان است در دوری ما دیده است-، ولى با این حال به أحوال شما آگاهیم و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نیست و از خواری و مذلتی که دچارش شده اید باخبریم، و این پیش آمد بدان سبب شد که بسیارى از شما بسوى آنچه پیشینیان صالح از آن رو گردان بودند متمایل گشته و بدان عهدى که از ایشان گرفته شده بود پشت پا زدند که گویا به آن پیمان آگاه نیستند.

ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد دشمنان شما را ریشه کن مى نمودند، پس تقوای خدا پیشه کنید تا در بیرون آمدن از فتنه ای که به شما روی آورده نجاتتان بخشیم، فتنه و آشوبی که هرکس أجلش فرا رسیده باشد در آن هلاک می گردد و آن کس که به آرزویش رسیده باشد از آن دور ماند.
 و آن فتنه نشانه‏اى است براى نزدیک شدن حرکت ما و اظهار نمودن شما امر و نهى ما را براى همدیگر، و خداوند نور خود را تمام خواهد کرداگرچه مشرکان را خوش نیاید.
از آتش برافروخته جاهلیت که گروه های اموی آن را شعله ور ساخته و گروه هدایت یافته را بدان می ترسانند به تقیه پناه برید و چنگ زنید. من عهده دار نجات کسی هستم که در آن فتنه برای خود مقام و جایگاهی نجوید و در عیبجویی از آن به راهی پسندیده گام گذارد.
از حادثه ای که به هنگام فرا رسیدن ماه جمادى الاول همین سال روی خواهد داد عبرت بگیرید و از خوابی که شما را فرا گرفته برای حوادث بعدی بیدار شوید... .
 پس هر یک از شما باید کارى کند که او را به دوستى و محبت ما نزدیک گرداند و از آنچه خوش آیند ما نبوده و باعث کراهت و خشم ماست دوری گزیند زیرا امر ما ناگهانی فرا می رسد در هنگامی که توبه و بازگشت برای او سودی ندارد و پشیمانیش از کیفر ما نجاتش نمی بخشد، خداوند راه رستگارى را به شما الهام فرماید و در توفیق‏یابى به رحمتش درباره شما لطف نماید.

این نامه ما است به تو (شیخ مفید) اى برادر دوستدار و مخلص وبا صفاى در مودت و یار با وفاى ما...این نامه و مضمون آن را به هر کس که اطمینان دارى برسان و همگى آنان را بعمل کردن بدان سفارش کن ان شاء اللَّه.
و صلى اللَّه على محمّد و آله الطاهرین.
(برگرفته از نامه امام عصر عج به شیخ مفید ره/کلمة الامام المهدی/ص189)

مادر بزرگان

مادر!


جایی هم دردفتر خاطراتم نوشته هایی از مشاهیر پیدا کرده و نوشته ام . البته بعضی ها را نمی دانم از کجا پیدا کرده ام :

امروز توی کلاس ،اقای مقدم کلی از آیه های قرآن درباره پدرومادر برایمان خواند ، مثل آیه 14 سوره لقمان ( ان اشکر لی ولوالدیک ) یعنی شکرگزار پدر ومادرت باش . فکر ش را بکن  خدا می گوید من وپدر ومادرت را شکر گزار باش و آقای مقدم گفت به جز قرآن وروایات اسلامی ، اکثر مشاهیر وبزرگان جهان درباره مادر کلام های زیبایی دارند. خییلی خوشم اومد توی کتابخانه هم خودم اینها را پیداکردم :

سقراط : با پدر ومادر خود چنان رفتار کن که از فرزندان خود توقع داری .

شکسپیر : عصاره تمام مهربانی ها را گرفتند واز آن مادر ساختند.

مهم تر از دعا برای فرج(۳)

پیش از این مباحثی را در زمینه ضرورت دعا برای تعجیل در فرج مطرح نموده و گفتیم این مسئله یکی از مهمترین وظایف مردم در زمان غیبت می باشد چرا که امام عصر عج خود صراحتا به آن فرمان داده و فرموده اند:

«وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ»

(الإحتجاج على أهل اللجاج/ج۲/ ص ۴۷۱)

بعلاوه همواره هشدارهایی در ارتباط با محنت ها و شداید دوران غیبت داده شده که ضمن آنها دعا برای فرج منحصر ترین وسیله ی در امان ماندن از این فتنه ها معرفی گردیده است، از جمله امام حسن عسكرى صلوات اللَّه عليه، فرموده اند:

«وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لَا يَنْجُو فِيهَا مِنَ التَّهْلُكَةِ إِلَّا مَنْ يُثْبِتُهُ اللَّهُ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِه»

به خدا سوگند، (حضرت مهدى عليه السلام) حتما و قطعا غيبتى مى‏ گزيند كه در اين غيبت، هيچ كس از هلاكت نجات نمى ‏يابد، مگر آن كس كه خداى عز و جل، او را بر قول به امامت ايشان ثابت و به دعاى بر تعجيل فرج حضرتش موفق بدارد.

(كمال الدين صدوق/ ج ۲ ص ۳۸۴/ باب ۳۸)

لذا شیعیان موظف اند که همه ی همت و کوشش خود را در عملی نمودن این فرمان مسلم امام خود به کار گیرند.

در وجوب و ضرورت این امر شکی نیست، با این وصف دعا برای فرج مانند هر دعای دیگری دارای مقدماتیست که رعایت و درنظر گرفتن آنها از خود دعا کم اهمیت تر نمی باشد.

از جمله ی این مقدمات، پاک بودن لقمه و رزق و روزی خانواده و دیگری دوری از عواملی بود که موجبات قساوت قلب را فراهم می آورد.

در مبحث حاضر قصد داریم به نکته ی دیگری که اهمیت آن از دعا کردن برای فرج بیشتر است گوشزد نماییم:

مطالعه و اکتساب معرفت ازجایگاه والایی برخوردار بوده و بر«دعاکننده ی فرج» لازم است که برای این تکلیف الهی اهمیت بیشتری قائل شده و دعاهای خود را با تلاش برای کسب معرفت کامل سازد.

در روایت معروفی از رسول خدا صلی الله علیه و اله که به عنوان کلید و راهکار عملی شیعه ارائه گردیده است چنین آمده:

ادامه نوشته

انسان مغرور!

«ای انسان چه چیز باعث شد که به خدای کریم مغرور گشتی؟» انفطار/۶


ای انسان!

چه کسی سپهر لاجوردین را بالای سرت برافراشت؟

زمین را برایت گهواره نرم ساخت؟

خورشید عالم افروز را گرما بخش زمستانت و باران بالطافت را طراوت بهارانت قرار داد؟

بر شاخساران میوه های گوارا رویاند و در دشت و صحرا چشم اندازی روح نواز از ریاحین الوان گستراند؟

در دل کوهها و صخره ها، معدن هایی از یاقوت و زمرد برایت ودیعه نهاد و در اعماق دریاها و اقیانوس ها ماهیان زیبا را روزی تو کرد؟

بقایای جانداران و حشرات را طی قرون متمادی تحت فشار لایه های زمین فشرد تا عصاره آنها نفت چراغ تو باشد؟

و این چنین زمین و آسمان و هرآنچه در آن است را چون سفره ی پر نعمت پیش رویت گسترد.


اما تو در مقابل چه کردی؟

با نخوت و غرور بر آن خرامیدی،از خوردنی هایش تناول نمودی،از آشامیدنی هایش نوشیدی، نه سپاس گفتی و نه به راه صلاح رفتی.

آنچه توانستی کردی و آنگونه که خواستی ،زیستی.

به هر سو جولان دادی و فساد برپا ساختی.

به فرو دستان ظلم نمودی و به فرا دستان تملق گفتی.

گاه راه اسراف پیش گرفتی و گاه راه تبذیر...چه ها که نکردی؟!


از یاد بردی که آفریدگاری هست و رگ حیات تو، به دست اوست.

هموکه هستی را آن به آن به تو عطا فرمود.

همو که بادهای تصفیه کننده را پیش رویت وزاند و ابرها را بارانید و خورشید را بر فرازت تابانید.

می تواند یک آن، آری فقط یک آن به باد فرمان دهد: نوز! و به باران بگوید : نبار!

و آنگاه تو آشکارا خواهی دید که ضاقت الارض و منعت السماء، پهنای زمین تنگ شد و دریغ کرد آسمان!


و بدین ترتیب تو از ساده ترین و لازم ترین عنصر حیات، یعنی اکسیژن و هوای سالم محروم می مانی و حقیقتا چه تنبیه به موقع و چه تذکر به جایی!

تو می مانی و هوای آلوده، بوی مشمئز کننده آلاینده ها، ذرات معلق، تراکم گازهای سمی بالاتر از حد مجاز و خلاصه مرگ بی صدا!

آیا نمی ترسی در گوری که خود کنده ای مدفون گردی؟!

و حقیقتا ای انسان چه چیز باعث شد که به خدای خود مغرور گشتی؟!

تبری از دشمنان حضرت زهرا سلام الله علیها

تبری از دشمنان حضرت زهرا سلام الله علیها


با صدای هیاهو و فریادی به خود می آیم . بانگ و نعریه گستاخانه چند مرد به گوش می رسد ، بزن، بزن قنفذ به ناله و استغاثه اش اهمیت نده.بوی دود و آتش ، سوختن و گریه و شیون کودکان وحشتزده. چه شده، چه خبر شده، چرا در منزل زهرا(ع) در آتش می سوزد؟

این ناله های پشت در از کیست؟

فضه! فاطمه را دریاب که می ترسم از زخم این حادثه جان سالم بدر نبرد.

آیا این علی است؟ با ریسمانی بر گردن به کجا می برند شجاع ترین مرد عرب را........ و آن چهره های غضبناک که پلیدی و خبائث از نگاهشان می بارد از جان اهل این خانه چه می خواهند.عمریست که با کابوس تلخ این حادثه زیسته ایم. ای کاش همه خواب و خیال بود.کاش چنین واقعه ای در جهان رخ نداده بود. کاش کوچه بنی هاشم چنین قصه شومی را برخود ننگاشته بود. اما چه میشود کرد این واقعه اتفاق افتاده و مورخان سنی و شیعه آن را ثبت کرده اند و جایی برای انکار باقی نگذاشته اند.

آری این لکه ننگ برای همیشه بر سینه تاریخ نقش بسته و نمی توان آن را پاک کرد. با آن همه سفارش پیامبر(ص) که «فاطمه(ع) پاره تن من است هرکس او را اذیت کند مرا آزرده و هرکس مرا اذیت کند خدا را آزرده کرده است» (صجح نجاری،ج5،ص26) و تاکید خداوند در قرآن کریم: «به یقین کسانی که خدا و رسولش را اذیت کنند. لعنت خداوند در دنیا و آخرت بر آنها بوده و عذاب بزرگی برایشان آماده گشته است»(احزاب،آیه57) با این همه آن نابکاران جفا پیشه، حادثه ها آفریدند و ظلم ها نمودند. تا آنکه میوه دل پیامبر با تنی تب دار و بدنی مجروح در بستر بیماری فرمود: «خدا را شاهد می گیرم و ملائکه او را به این که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و مرا خشنود ننمودیدو اگر پیامبر (ص) را ملاقات نمایم هر آینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد.»

در همسایگی ما خانواده ای سنی مذهب سکونت دارند، سالیان سال است که ما با آنها رفت و آمد دوستانه داریم، با هم از هر در سخن گفته ایم، در شادی و غم هم شریک بوده ایم و در سالهای جنگ تحمیلی دوش به دوش هم با دشمن جنگیده ایم و همیشه در مقابل آمریکا و دشمنان جهانی کشور دست اتحاد داده ایم.و بارها از یک سفره غذای نذری خورده ایم.....امروز در سالگرد وفات حضرت زهرا(ع)، هر دو همزمان از منزلهایمان خارج شدیم و من دیدم که او نیز جون من لباس مشکی به تن دارد. لبخند زدم و به مهربانی گفتم: چطور در عزای کسی مشکی به تن می کنی در حالیکه قاتلینش را دوست داری و به آنها اقتدا می کنی. جواب او لبخندی بود و سکوتی... و من می دانم در پس این سکوت او چه پاسخی پنهان است -! میراث اعتقادات پدران که نسل به نسل گشته و اینک او میراث دار این یادگار سیاه است.

اما من چه؟ من شیعه که این سفارش و فرمان مولایم امام رضا(ع) که فرمودند «کامل بودن دین، ولایت ما اهل بیت و بیزاری جستن از دشمنان ماست» به من رسیده است و این هشدار مولایم امام صادق(ع) را که فرمودند: «دروغ می گوید کسی که ادعای محبت و دوستی ما را دارد و حال آنکه از دشمن ما بیزاری نمی جوید» فراموش نکرده ام و یقین دارم که دوست داشتن اهل بیت و بیزاری از دشمنان آنها، هر دو مقوله به یک اندازه اهمیت داشته و دو جزء جدا نشدنی ایمان است و نمی توان یکی را گرفت و یکی را گرفت و دیگری را رها نمود، من چه؟ با همه محبت و ترحمی که به تو همسایه مهربان و همه برادران و خواهران سنی ام در جهان دارم نمی توانم و از من نخواه که قصه کوچه بنی هاشم را فراموش کنم و سفارش پیامبر(ص) به تبری از دشمنان زهرا را زیر پا بگذارم.

لعن الله قاتلیک یا فاطمة الزهرا(ع)

فدک  قسمت دوم

دفاع اهل بیت(ع) از حق خود در مقابل غاصبان فدک

در کتاب فاطمه الزهرا(س) از ولادت تا ظهور چنین آمده است که به سه دلیل فدک از آن حضرت صدیقه طاهره می بود:

نخست آنکه فدک در ید ایشان بود یعنی اینکه در فدک تصرف نموده بودند و لذا بیرون کشیدن فدک از دست این بزرگواران جز به دلیل و بینه امکانپذیر نبود.همانگونه که رسولخدا فرموده است: بینه و دلیل را باید مدعی اقامه کند و سوگند را باید منکر بخورد و مسلما اقامه و ارائه دلیل و بینه بر عهده فاطمه زهرا نبود زیرا که ایشان صاحب فدک و مبسوط الید در آن بودند.

وجه دوم: صدیقه طاهره فدک را به عنوان عطیه و هدیه و بخشش از پدر بزرگوارشان رسول اکرم(ص) دریافت فرموده بودند.

وجه سوم: ایشان محق بودند که فدک را از پدر خویش رسول گرامی به ارث ببرند ولی آن قوم با این وجوه سه گانه مذکور در فوق مخالفت نموده و از ایشان راجع به فدک بینه طلب نمودند و براینکه بلاعوض و عطیه فدک را از رسولخدا دریافت داشته شاهد خواستند و ارث گذاردن انبیاء را نیز منکر شدند.

و چون صدیقه طاهره به این وجوه ثلاثه خویشتن را در داشتن فدک ذیحق می دیدند لذا ابتدا فدک را به این عنوان که عطیه و بخشش رسول خدا بوده مطالبه فرمودند و آنگاه آن را از طریق ارث طلب فرمودند
ادامه نوشته

فدک  قسمت اول

فدک چیست؟


فدک پرونده تا قیامت گشوده تظلم اهل بیت است.

فدک سندی دیگر از جنایات سیه کاران سقیفه است.

فدک کرسی قضاوت حق جویان تاریخ است.

فدک دفاع فاطمه(س) از امام زمانش است.

فدک سنگر دفاع از حریم ولایت است همانگونه که سقیفه خاکریز غاصبان ولایت بود.

فدک پرچم عاشقان اهل بیت است همانگونه که سقیفه آرم و نشان دشمنان حقیقت می باشد

فدک تنها یک سرزمین نبود، بلکه یک ماجرا بود، یک حکایت پرنکته و سرشار از رمز و راز، نبرد بین نور و ظلمت که شرح آن تا به امروز ادامه دارد.

ادامه نوشته

وآن گل که پرپر شد.....

روایت کرده اند که :

پیامبر اکرم (ص) از زهر سم مسموم و در بستر احتضار افتاده بود و اهل بیت و اصحاب راستینش در اطرافش گرد آمده، حزن و اندوه وجودشان را فراگرفته بود لیکن در این میان، وجود مبارک پیامبر (ص) خود بیش از همه می گریست و اشک از محاسن مبارکش جاری بود.

اصحاب پرسیدند : یا رسول الله چرا این چنین می گریید؟

فرمود: می گریم برای فرزندانم و آنچه پس از من بر ایشان خواهد رفت. فاطمه را می بینم از ظلم و ستم ها که بر او خواهند کرد و فریاد استغاثه او که بی پاسخ خواهد ماند. او می نالد و می گوید یا ابتاه! اما کسی به یاریش نمی شتابد و او همچنان تنها می ماند و امت من بر این ستم سکوت می کنند.

و فاطمه (س) شروع به گریستن نمود.
ادامه نوشته