ریشان از خواب پریدم. به ساعت نگاه کردم. باید زود می جنبیدم وگرنه به کارهام نمی رسیدم. جلسه هیئت مدیره ساعت ۲ تشکیل می شد و من باید تا آن موقع اسناد و مدارک لازم را آماده می کردم. با عجله ماشین را از پارکینگ بیرون آوردم و راه افتادم.

اول رفتم بانک تا شهریه پسرم را بپردازم. بعد هم یک سری به گلفروشی زدم و یک سبد گل برای جلسه امروز سفارش دادم. تازه به راه افتاده بودم که همراهم زنگ خورد. همسرم بود. او می خواست سری به منزل خواهرش بزنم و یک بسته را از آنها بگیرم و برای پست کردن به پستخانه ببرم.

خوب دیگر باید عجله می کردم و گرنه به موقع به شرکت نمی رسیدم. اما هنوز راه نیافتاده بودم که چراغ اخطار بنزین روشن شد. راستش من عادت ندارم تا این چراغ روشن نشده، بنزین ماشینم را کنترل کنم. با روشن شدن چراغ اخطار تازه یاد صف های طولانی بنزین افتادم. چاره ای نبود باید دنبال یک پمپ بنزین خلوت می گشتم. بالاخره یک جایگاه مناسب پیدا کردم و رفتم توی صف. منتظر ماندم تا نوبتم شد. اما به محض اینکه کارت سوخت را داخل کارت خوان بردم با یک پیغام عجیب روبرو شدم:

«کارت شما در لیست سیاه قرار دارد

این پیغام یعنی فعلا از بنزین خبری نیست! کاملا گیج و سرگردان شده بودم. به تقلا افتادم تا راه حلی پیدا کنم. فکر کردم شاید بشود یک کارت سوخت یا لااقل دو سه لیتر بنزین گیر بیارم. به دست و پای مسئول پمپ افتادم و التماس کردم.حاضر بودم هر بهایی را بپردازم تا مشکلم حل شود. آخه کارهای خیلی مهمی داشتم که باید انجام می دادم. اما تلاشم به جایی نرسید. چه بدشانسی بزرگی! مستأصل و درمونده و خسته بودم و دریغ از یک قطره بنزین برای ادامه حرکت.

به هر حال با کمک مسئول پمپ، ماشین رو به بیرون جایگاه هدایت کردم و وامانده و نا امید از همه جا پشت رل نشستم و سرم را گذاشتم روی فرمون. با خودم فکر می کردم که بعد از این همه دوندگی هنوز مهمترین کارم انجام نشده بود. در همین فکر بودم که صدایی من را به خودم آورد. جمعیت فریاد می زدند:

«بلند بگو لا اله الا الله...»

تازه متوجه شدم که پشت یک ماشین نعش کش پارک کردم و جمعیت در حال تشییع جنازه و انتقال اون به ماشین نعش کش هستند.

این جریان من را به یاد لحظه ای انداخت که اعتبار کارت حیاتم برای زنده بودن به پایان می رسد. و دیگر سهمی از این دنیا حتی به اندازه یک نفس هوا و یک قطره آب و یک لقمه غذا ندارم.

***

همه ما وقتی به دنیا می آییم پرونده ای برایمان گشوده میشود که مهلت و فرصت ما، میزان رزق و روزی ما و ... در آن مشخص شده و ناچار باید این فرصت و امکانات محدود را صرف با ارزشترین و مهمترین کارها کنیم، تا روزی که کارت عمرمان، مهر بطلان می خورد، خسران زده و مغبون بر جای نمانیم.

پیامبر(ص) ابوذر را چنین موعظه می نمایند:

«ای ابوذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بدان : جوانیت را قبل از پیریت و سلامتیت را قبل از بیماریت ، و بی نیازیت را قبل از فقرت ، و فراغتت را قبل از گرفتاریت و زندگانیت را قبل از مرگت .

ای ابوذر! بپرهیز از امروز و فردا کردن (در امر دین) به خاطر آرزوهای دنیایی. چرا که تو امروز را داری و بعد از آن، دیگر از آن تو نیست. حال اگر فردایی برای تو بود، در فردا نیز مانند امروز باش. (یعنی باز هم همان روز را غنیمت بشمار و به خود وعده فردایش را نده.) که (در این صورت) اگر فردایی برایت نبود، به جهت کوتاهی کردن در امروزت پشیمان نخواهی شد.

ای ابوذر! چه بسیار کسی که روزی را در پیش دارد لکن آن را به پایان نمی رساند. و چه بسیار کسی که منتظر فرداست اما به آن نمی رسد.

ای ابوذر! اگر به مرگ و سرعت حرکتش نظر می کردی، آمال و آرزوها و فریبندگیش را دشمن می داشتی.

ای ابوذر! در دنیا آنگونه باش که گویا غریبی یا رهگذر. و خود را از مردگان به حساب آور.

(یعنی نسبت به دنیا مثل غریبی باش که در شهر غربت وارد شده و طبعا به آنجا دل نمی بندد و انس نمی گیرد ، و یا مانند رهگذری باش که از کنار چیزی عبور می کند اما به آن توجهی ندارد . و خود را جزو مردگان فرض کن و همانطور که اموات به دنیا و امور دنیوی کاملا بی توجهند و تمام گرفتاریشان آخرت و امور آخرتی است ، تو نیز همّ وغمّ خود را آخرت خویش قرار داده.)

ای ابوذر! هنگام صبح به خود وعده ی (باقی ماندن تا) شب را مده و هنگام شب به خود وعده ی صبح را مده. و از سلامتیت بهره ببر قبل از بیماریت، و از زندگانیت قبل از مرگت، چرا که نمی دانی فردا نامت چیست (و در زمره ی زندگانی یا مردگان).

ای ابوذر! بر عمرت حریص تر باش تا بر درهم و دینارت.» (عین الحیات)

لیک در این فرصت اندک، مهمترین کاری که ما می توانیم انجام دهیم چیست؟

چه استفاده ای نیکوتر از عمل به فرمایش مولایمان اما صادق(ع) که فرمودند:

«لو ادرکته لخدمته ایّام حیاتی»

اگر ایام او (امام زمان علیه السلام)را درک نمایم، همه ی عمر خدمتگزاریش را می نمودم.

و مگر نه آنکه پیامبر(ص) فرمودند:

«برترین اعمال امت من انتظار فرج است