امام حسین علیه السلام گوهر تابناك و چراغ درخشانى است كه هماره بر تارك تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسان‏هاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانه‏اى كه به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره‏ ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه‏اى از حقیقتش دست یافت. امام حسین علیه السلام نه تنها شاگرد مكتب قرآن كه عِدْل و شریك قرآن است از این‏ روست كه در فرازى از زیارتنامه‏ شریفش مى‏خوانیم: «السَّلامُ عَلَیكَ یا شریكَ القُران؛(1) سلام بر تو اى شریك قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.

اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمى‏شود بلكه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام علیه السلام را به دمشق آورده بر نى حمل مى‏كردند، من پیش روى او بودم. شخصى سوره‏ كهف را مى‏خواند تا رسید به آیه‏ شریفه‏ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛ آیا پنداشتى كه داستان اصحاب كهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفت‏تر از اصحاب كهف، واقعه‏ شهادت و بردن من بر نى است.»

رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله فرمودند: «انى تاركٌ فیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى‏ یَردِا عَلَىّ الحوض.»(2) حال كه ائمه علیهم السلام چنین نسبت و خویشاوندى محكمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست كه در «وجود آنها كرامت‏ها و فضیلت‏هاى قرآن و گنج‏هاى الهى نهفته است.»«فیِهْم كوائِمُ القرآن و هُمْ كُنوُز الرَّحمان.»(3) در این نوشتار بر آنیم كه فرازهایى از آیات نورانى قرآن را در سیره‏ علمى و عملى آن امام همام جستجو كنیم و آیات این كتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.

اگر چه ما را هرگز یاراى آن نیست كه عمق شخصیت آن دریاى علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولى از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جمله‏اى را به تحریر در مى‏آوریم.


ادامه دارد...