پاره اي از آفات خدافراموشي عبارتند از:

1. خودفراموشى:

وَ لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسيهُمْ أَنْفُسَهُمْ...؛1 و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خود فراموشى كرد.

بيمارى خودفراموشى يكى از بيمارى ها و آفت هاى خطرناك روحى است. كسى كه به اين بيمارى روحى مبتلا گردد، حقيقت انسانى خويش را از ياد مى‌برد و فراموش مى‌كند كه در زنجيره جهان هستى ذره اى ناچيز است كه براى تداوم حيات هر لحظه نيازمند فيض و عطاى الهى است. چنين كسى خود را مستقل و بى نياز از غير خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بينى گرفتار مى‌آيد و تصور مى‌كند كه ديگران بايد در خدمت او باشند. ريشه اين بدبختى و گرفتارى اين است كه او خدا را فراموش كرده و در نتيجه از حقيقت انسانى بى بهره مانده است. همان حقيقتى كه در زبان قرآن، قلب ناميده شده است و ظرف ادراك حقايق الهى و صفات عالى انسانى مى‌باشد.

2و 3. زندگى مشقت بار و نابينايى در آخرت:

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى؛2و هركس از ياد من روى گرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [سخت]خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‌كنيم.

كسى كه از ياد خداوند اعراض كند هدف آفرينش و حيات پس از مرگ را نيز فراموش مى‌كند و همه چيز را خلاصه در دنيا مى‌بيند لذا هيچ گاه از

دنيا سير نمى‌شود. از اين رو حتى اگر در دنيا دارا و توانمند بوده از ثروت و امكانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنياخواهى در وجودش زبانه مى‌كشد و هيچ گاه ارضا و سيراب نمى‌شود. مشكل اصلى اين گونه افراد اين است كه روح آن‌ها تشنه است و تشنگى روح را نمى‌توان با ماديات از بين برد. اين تشنگى تنها با خنكاى ياد و ذكر خداوند از بين مى‌رود.

هم چنين كسانى كه نشانه هاى بى شمار قدرت و حكمت الهى را ناديده مى گيرند و غرق در ماديات هستند و از ياد خداوند و سرچشمه حيات مادى و معنوى غافلند، در حقيقت از بصيرت و بينايى محرومند. همين انتخاب آن‌ها در اين دنيا، تأثير نهايى خود را در آخرت مى گذارد و باعث مى گردد كه نابينا محشور شوند و نتوانند نشانه هاى لطف و كرم الهى را نظاره كنند. در آن روز آن‌ها آثار رحمت و لطف الهى را كه سخت به آن نيازمندند، نمى‌بينند؛ آثار لطف و رحمتى كه شامل مؤمنان مى گردد و به آن‌ها آرامش مى‌بخشد.

در ادامه آيه مى‌فرمايد، اين بنده اى كه خداوند او را كور محشور مى‌كند مى گويد: خدايا من كه بينا بودم چرا مرا كور محشور كردى؟ خداوند در پاسخ مى‌فرمايد:

كَذلِكَ أتَتْكَ ءَايَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى؛3 همان طور كه نشانه هاى ما براى تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همان گونه فراموش مى‌شوى.

آرى، وقتى انسان از ياد خداوند اعراض و در برابر آيات الهى بى اعتنايى كند و حتّى هنگامى‌كه ديگران آيات الهى را براى او مى‌خوانند توجهى نكند و چشم دل خود را به روى حقايق و معارف ببندد، در قيامت كوردل محشور مى‌شود. هم چنان كه او در دنيا خداوند و آيات الهى را فراموش كرد، خداوند نيز در قيامت او را به فراموشى مى‌سپرد. البته اين بدان معنا نيست كه واقعاً فراموش مى‌شود و از ذُكر الهى خارج مى گردد، بلكه مقصود اين است كه از آثار رحمت و انعام الهى محروم مى‌ماند و خداوند او را گرفتار كيفر و عذاب مى‌كند.

4. سلطه شيطان:

وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ؛4 و هركس از ياد [خداى]رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد.

كسى كه از ذكر خدا غافل گشت، آماده پذيرش تسلط شيطان و وسوسه هاى شيطانى مى‌شود؛ زيرا هرچه انسان از ياد خدا فاصله بگيرد، به ماديات و لذت هاى دنيوى نزديك تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنيوى دلباخته تر مى گردد. وقتى هدف هاى مادى و تعلقات دنيوى براى كسى اصل قرار گرفت، او در پرتو وسوسه هاى شيطانى، براى رسيدن به هدف هاى ناپاك خود از هيچ كارى روى گردان نيست و از هر فكر و انديشه شيطانى استقبال مى‌كند. با توجه به اين حقيقت، امام صادق(عليه السلام) مى‌فرمايند:

لاَ يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ العَبْدِ إِلاَّ وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛1شيطان با وسوسه بر بنده تسلط مى يابد، مگر آن كه او از ذكر خداوند اعراض كرده باشد.5

_________________

1. حشر(59)، 19.

2. طه(20)، 124.

3. همان. 126.

4. زخرف(43)، 36.

5.ياد او،آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي